فطرس

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

موضوع انشاء : دختر مسلمان

02 مرداد 1395 توسط فاطمه گودرزی

#دختر_مسلمان
#به قلم خودم
زنگ دوم به صدا در آمد….بچه ها مدام در حال صحبت بودند…..من هم فقط به آنها نگاه میکردم……در نگاهم اضطراب موج میزد…با کمی تاخیر معلم انشاء آمد…بعد از سلام و احوالپرسی به سراغ تخته سیاه رفت و با گچ های رنگی شروع به نوشتن کرد…عادت داشت موضوع انشایی که جلسه قبل داده بود را بر روی تخته بنویسد…. من همچنان نگران بودم.. معلم با خط خوش نوشت:دختر مسلمان….هفته قبل در مورد این موضوع کمی صحبت کرده بود و قرار بود امروز انشایمان را بخوانیم….همه انشایشان را نوشته بودند…از صحبت های قبل کلاس متوجه شدم….یکی می گفت از پدرم پرسیدم که دختر چیست؟…. دیگری با خنده میگفت:پدرم انشایم را نوشته….هیس…به معلم نگویید…..یکی یکی انشایشان را خواندند…..نوبت به من رسید…قلبم تند میزد..مثل دونده ایی که با سرعت زیاد در حال دویدن بود…با دلهره به سمت تخته سیاه رفتم…با دست لرزان دفتر انشایم را باز کردم…به نام خدا….معلم عزیزم …شما گفتید در نوشتن این انشاء از پدرتان کمک بگیرید ..چون پدرها دختر ها را خوب میشناسند..معلم خوبم….من پدر ندارم….از مادرم هم ،نتوانستم بپرسم ..چون ترسیدم با یاد آوری خاطرات ،غمگین شود….این موضوع چند روزی فکرم را درگیر کرده بود…تا اینکه دیشب خواب پدرم را دیدم…علت ناراحتی ام را پرسید…دلیلش را به او گفتم ….پدرم گفت…دخترها، مهربان و دلسوز هستند…دختران گلهایی هستند که پدرها و مادرها با تربیت صحیح آنها اهل بهشت میشوند..بهترین دختر،بهترین خواهر هم میشود..مثل حضرت معصومه(س)..که خواهر خوب امام رضا بود…تو باید سعی کنی دختری خوب و خواهری مهربان باشی..معلم مهربانم….پدرم بسیار صحبت کرد ..آنقدر که خوشحال شدم دختر هستم…اما هنوز انشایم ناقص بود..چون شما انشای دختر مسلمان را خواسته بودید…وقتی این را از پدرم سوال کردم از خواب پریدم…اما خوشحال بودم که معنای دختر را از پدرم پرسیدم…ادامه انشا را با کمی فکر کردن ، نوشتم…دختر مسلمان دختری است که حضرت زهرا با دیدن او خوشحال میشود…چون حجاب زهرایی دارد…چادری بر سر دارد…هم رنگ خانه خدا….چشمانش هم چادری دارد..به اسم حیا….کلامش هم حجاب و پوششی دارد….و همچنین همه اعضا و جوارح اش با عفت و حیا است.
..و…..من….. هم…. دختر….. مسلمانم….

 نظر دهید »

دختر مسلمان گوهر است

02 مرداد 1395 توسط فاطمه گودرزی

تولیدی
به قلم خودم
تویی که در بین انگشتانم قیام کرده ای..وخدایم به آن قسم خورده است……."ن و القلم.".بنویس ای قلم….امشب از خودم بنویس….از وجودم بنویس…از خلقتم بنویس…از دختر بودنم بنویس…..بنویس که دختر گوهریست که گوهر شناس قدرش را میداند…..گوهری که باید حفظ شود….حال فهمیدی که چرا اندامم را با چادر میپوشانم…چون گوهرم….و میخواهم گوهر بمانم….خالقم گوهرها را دوست دارد…میخواهم خالقم من را دوست داشته باشد…و چه شیرین است بدانی خدایت دوستت دارد…. تو هم این شیرینی را حس کرده ای…..همانجا که فرمود ….ن و القم…..پس تو هم گوهر بودی

 2 نظر

پیغام من به خدا

31 تیر 1395 توسط فاطمه گودرزی

#تولیدی #به_قلم_خودم #دلنوشته در سکوت و تاریکی شب،بغضم فریادی کشید…صدایش در گوشم پیچید…نمیدانم فریاد این بغض گلو گیرم به خدا رسید یا نه؟ نکند در آسمان اول راهش را بستند؟….این بغض پیغام من به خدا بود..آشفته ام..باید کاری کنم…اما چه کار؟؟باید به ملائک التماس کنم تا اجازه ورود بدهند…اما نه…آنها وظیفه شناس و فرمانبردار هستند..با التماس نمیشود…..بغضم را باز کردم..چند قطره اشک که در روضه اربابم حسین جمع کرده بودم به آنها دادم..ملائک با دیدن این مروارید های درخشان همگی گریستند…باز هم ارباب گره کار را باز کرد…از این طبقه گذشتم..اما دل نگران بودم تا آسمان هفتم چه کنم؟در این لحظه ملکی سمت من آمد…گفت من فطرسم..آمده ام تا آسمان هفتم همراهیت کنم…آنقدر خوشحال بودم که علت کارش را نپرسیدم…فطرس ملک در آسمان هفتم از من جدا شد.اما لحظه آخر گفت…من آزاد شده ی حسینم…این را گفت و اشک ریزان از من جدا شد..باز هم ارباب……در دلم آشوبی به پا بود..چگونه این پیغام را به خدا بدهم…آیا اجازه حضور در محضرش را می دهد یا نه؟بی اختیار صدایش زدم…ای خدای توابین…احساس کردم میتوانم لبیک های خدا را بشنوم…باورم نمیشد من شنیدم…دو بار فرمود لبیک لبیک….چه نوای دلنشینی.کاش این دیدار پایانی نداشته باشد..بیاد پیغامم افتادم…اما زبانم توان حرکت کردن را نداشت.. الفاظ هم محو تماشای رب العالمین بودند….دوباره بغضم را باز کردم..بغضم فریاد زد…..الهی…بحق حسین…اللهم عجل الولیک الفرج

 1 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فطرس

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دلنوشته

Random photo

اولین اثر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس